خطبه های نماز عید فطر سال 1441 قمری
08/07/2020 08:49:00 |
16/ذو القعدة/1441|زمان مطالعات : 435
بسمه تعالی
خطبههای نماز عید فطر سال 1441 قمری
--------------------------------------------------
«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ؛ يا [كيست] آن كس كه درمانده را ـ چون وى را بخواند ـ اجابت مىكند، و گرفتارى را برطرف مىگرداند، و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه كم پند مىپذيريد»
مضطر کسی است که زیانی یعنی حالت ناگواری به او رسیده است و این همان است که خود آیه شریفه بدان اشاره دارد: «یکشف السوء». ضرر در مقابل منفعت است. همچنان که ضرّاء سختی و تنگنا) در مقابل سراء شادی و فراخی) و نعمت قرار دارد. ضرر گاهی مادی است، مانند از دست دادن مال یا نقصانی در بدن با از دست دادن عضو، و گاهی معنوی است، مانند نقص ایمان یا علم یا اخلاق و یا جایگاه اجتماعی.
از سوی دیگر، گاهی ضرر شامل یک فرد میشود، مانند مثالهایی که ذکر کردیم و گاهی دامن جامعه را میگیرد، مانند جنگها، بیماریهای همگیر، نبودِ امنیت، مسلط شدن اشرار و فروپاشی حکومت، هرج و مرج، ترس، نابودی اقتصاد، بیکاری، فقدان عدالت اجتماعی و مانند آن؛ امری که یا به علت خارجی همچون سرکوب، اکراه، تهدید و تطمیع میباشد و گاهی به علت داخلی، مانند گرسنگی منجر به هلاک است. خداوند متعال میفرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ و هر كس دچار گرسنگى شود، بىآنكه به گناه متمايل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد]، بىترديد، خدا آمرزنده مهربان است» . یا میفرماید: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ [ولى] كسى كه [براى حفظ جان خود به خوردن آنها] ناچار شود، در صورتى كه ستمگر و متجاوز نباشد بر او گناهى نيست، زيرا خدا آمرزنده و مهربان است» . اینها همه، شکلهای مختلف ضرر هستند.
پس آیه کریمه از اجابت کننده دعای درماندهای که از همه کس بریده و تنها از او تقاضا میکند، سؤال میکند و در ضمن چند استفهام انکاری و اقراری آمده است و مراتب متعدد و دامنه گستردهای از انسانها را مخاطب میسازد. این مخاطبان از منکران وجود خداوند متعال شروع میشوند، تا کسانی که برای او شریک قائلند و گمان میکنند که تدبیر خلقت به دست آنها است و به مؤمنان به حضرت حق و کسانی که به یگانگی او شهادت میدهند، ولی از او روی برتافته و گناه را پیشه خود ساخته و سرکشی کرده و در چنان غفلتی به سر می برند که حضور او را احساس نمیکنند، میرسد.
لذا آیه شریفه، فطرت همه این گروهها را مورد خطاب قرار داده و نظرشان را به حقیقتی که چه بسا انسان آن را با زبان خود منکر شده است یا در زندگی خود از آن غفلت کرده است، جلب میکند. در نتیجه وجود و فقر و نیاز ذاتیش به آن حقیقت اعتراف میکنند.
آیه شریفه، آنها را وادار میکند که به این حقیقت به عنوان مقدمه ایمان به خداوند متعال و اینکه تنها او تدبیر کننده امور است، اعتراف کنند و در عین حال کفر و شرک و گردن فرازی ایشان را ـ در حالی که واقعا به خداوند متعال نیاز دارند ـ مورد نکوهش قرار میدهد.
خداوند سبحان میفرماید: «وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را ـ به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده ـ مىخواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مىرود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است. اين گونه براى اسرافكاران آنچه انجام مىدادند زينت داده شده است»
و میفرماید: «وَإِذَا مَسَّكُمُ الْضُّرُّ فِي الْبَحْرِ ضَلَّ مَن تَدْعُونَ إِلاَّ إِيَّاهُ فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ أَعْرَضْتُمْ وَكَانَ الإِنْسَانُ كَفُوراً؛ و چون در دريا به شما صدمهاى برسد، هر كه را جز او مىخوانيد ناپديد [و فراموش] مىگردد، و چون [خدا] شما را به سوى خشكى رهانيد، رويگردان مىشويد، و انسان همواره ناسپاس است».
همچنین میفرماید: «وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ يُشْرِكُونَ؛ و چون مردم را زيانى رسد، پروردگار خود را، در حالى كه به درگاه او توبه مىكنند، مىخوانند، و آنگاه كه از جانب خود رحمتى به آنان چشانيد، بناگاه دستهاى از ايشان به پروردگارشان شرك مىآورند».
و میفرماید: «فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامىخواند؛ سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مىگويد: «تنها آن را به دانش خود يافتهام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمىدانند».
باز میفرماید: «وَ مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ ثُمَّ إِذَا مَسَّكُمُ الضُّرُّ فَإِلَيْهِ تَجْأَرُونَ؛ و هر نعمتى كه داريد از خداست، سپس چون آسيبى به شما رسد به سوى او روى مى آوريد [و مىناليد]» . و این معنا بارها و بارها در قرآن کریم تکرار میشود.
بنابراین، انسان با فطرت خود و در هنگام قرار گرفتن در ضرر و بلای گلوگیر و از بین رفتن اسباب ظاهری، درک میکند که نیرویی غیبی، حکیم و رؤوف است که در نزد او حضور دارد و از احوال او باخبر است. این نیرو میتواند دست رحمت خویش را به سوی بنده دراز کند و او را نجات بخشد و چیزی او را ناتوان نمیکند. چون بنده از او بخواهد که برای رهاییش وارد عمل شود، اجابت کرده و از هیچ کس پاداش و سپاسی توقع ندارد.
درست مانند حالت شخصی که در زندان انفرادی تاریک حبس شده و مورد شکنجه زجر آور مأموران طاغوت قرار گرفته است.
یا کشتی که بر آن سوار شده، ناگهان تکه تکه شود و او در میان دریا تنها بماند، یا کسی که بر هواپیما سوار است، در بالای آسمان دچار نقص فنی شده و سقوط کند و یا کسی که از درد کشنده بیماریها عذاب میکشد و در شرف مرگ است. و اضطرابهای دیگری که دعای جوشن صغیر به آنها اشاره کرده است.
آیه شریفه این احساس عاطفی و وجدانی، برای نزدیک شدن انسان به هدایت و صلاح را برمیانگیزد.
و این همان روشی است که معصومین (علیهم السلام) برای برانگیختن فطرت سلیمی که به ایمان به خداوند متعال و پنان بردن به او دعوت میکند، به کار میبرند.
روایت شده که شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: ای پسر رسول خدا! مرا بر خداوند راهنمایی کن که او چیست؛ چرا که جدل کنندگان بر من بسیار شده و مرا سرگردان کردهاند؟ حضرت فرمودند: ای بنده خدا آیا هرگز برکشتی سوار شدهای؟ عرض کرد: آری. فرمودند: آیا تا به حال شده که کشتی که تو در آن بودی بشکند و نه کشتی دیگری باشد که تو را نجات دهد و نه شنا کردن برایت سودی داشته باشد؟ مرد عرض کرد: آری. امام فرمودند: آیا در این هنگام، قلبت به جایی متوجه شده که چیزی قادر است تو را از این مهلکه نجات دهد؟ عرضه داشت: آری. امام صادق (علیه السلام) فرمود: آن چیزی همان خداوند است که قادر میباشد تو را در وقتی که نجات دهندهای نیست، نجات دهد و پناه تو باشد، آن زمان که پناه دهندهای یافت نمیشود.
از کتاب الدرالمنثور روایت شده که مردی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسید: به سوی چه کسی دعا میکنیم؟ حضرت فرمودند: به سوی خدای یگانهای دعا کن که اگر ضرری به تو برسد و او را بخوانی، از تو برطرف میکند و اگر در زمینی بیآب و علف گم شوی و او را بخوانی، تو را بازمیگرداند و اگر خشکسالی برایت بروز کند و او را بخوانی، اجابت کند.
انسان با انصاف، وقتی این آیه شریفه را میخواند، در مقابل خداوند متعال از کفران و انحطاطی که بشر به آن رسیده، واقعا خجالت میکشد. به صورتی که با این حقایق روشن از خداوند متعال درخواست میکند که او را به ایمان به خود رهنمون سازد. این حقیقتی است که قرآن کریم در آیات متعددی آن را ـ پیش از سؤال کردن از آن ـ بیان داشته است. خدای متعال میفرماید: «وَ إِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ؛ و اگر خدا به تو زيانى برساند، كسى جز او برطرف كننده آن نيست»
لذا جای شگفتی نیست که امیرالمؤمنین (علیه السلام) هنگام شنیدن این آیه و آیات بعد آن:«أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاء فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ؛ [آيا آنچه شريك مىپندارند بهتر است] يا آن كس كه آسمانها و زمين را خلق كرد و براى شما آبى از آسمان فرود آورد، پس به وسيله آن، باغهاى بهجتانگيز رويانيديم. كار شما نبود كه درختانش را برويانيد. آيا معبودى با خداست؟ [نه،] بلكه آنان قومى منحرفند» که همگی به پرسش «أَإِلَهٌ مَعَ اللهِ» منتهی میشود، از کفران و سرکشی مردم به خود بلرزد.
ابن شهر آشوب از انس بن مالک روایت میکند که گفت: وقتی پنج آیه سوره نمل نازل شد، علی (علیه السلام) همچون گنجشکی لرزید. رسول خدابه ایشان فرمودند: علی جان چه شده؟ گفت: ای رسول خدا! از کفر آنها و بردباری خدا تعجب کردم. پس رسول خدا با دست خویش او را لمس کردند و فرمودند: بشارت باد که مؤمن، تو را دشمن و منافق تو را دوست نمیدارد و اگر تو نبودی، حزب خدا شناخته نمیشد» . به زودی وجه در پاسخ به این بشارت خواهد آمد.
آیه شریفه فرمود: «المضطر»؛ زیرا انسان در حالت اضطرار و منقطع شدن اسباب ظاهری، به سوی خداوند متعال متوجه میشود و این حالت او را برای تحقق شرط اجابت دعا که همان توجه خالصانه و راست به کسی که زمام امور به دست او است، یاری میکند. در این هنگام، زبان دعاگویش با توجه فطری او به خداوند هماهنگ میشود. یعنی درخواست تکوینی و فطری او، با درخواست تشریعیاش که همان توجه به وسیله دعا باشد، هم آواز شده تا به اذن خداوند متعال اجابت تحقق یابد.
بنابراین استجابت دعا و برطرف شدن ضرر و بدی، نیازمند چند امر است:
1ـ انقطاع کامل به سوی خداوند و توجه راستین به او. حالت اضطرار برای تحقق این حالت، کمک میکند.
2ـ صادر شدن دعا و خواهش، تا اینکه مستجاب شود (إذا دعاه). و اینکه طلب به خداوند متعال و نه غیر او متوجه باشد (دعاه). البته لازمه این سخن این نیست که خداوند متعال، تنها در صورت درخواست شخص عطا میکند، بلکه نعمتهای ابتدایی و احسانش، تفضلی از جانب او است. چه آنکه امام معصوم (علیه السلام) فرمود: «ای کسی که از روی ترحّم و رحمت عطا میکنی به کسی که از تو نخواهد و تو را نشناسد» . پس جمله «إذا دعاه» بیانگر مقتضی است، نه علت تامه. و ممکن است جمله شرطیه که اصلا دارای مفهوم است، نباشد. بلکه به تعبیر اصولیان، مسبوق به بیان تحقق موضوع است.
3ـ اینکه طلب و درخواست برای جلب خیر و دفع ضرر و بدی باشد «و یکشف السوء». یعنی برای آنچه مصلحت بنده در آن است. پس اگر بر خلاف مصلحت خود دعا کند، مستجاب نمیشود.
پس تفصیل مذکور در این آیه، بیانگر چیزی است که آیات دیگر به صورت مختصر در شروط اجابت بیان کردند. مانند آیه: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم» و آیه: «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ؛ و هرگاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزديكم، و دعاى دعاكننده را ـ به هنگامى كه مرا بخواند ـ اجابت مىكنم».
اضطرار، حالتی است که اگر از آن خوب استفاده شود، مسافتها طولانی را در مسیر تکامل نزدیک کرده و بنده را برای مقامات بالاتر آماده میسازد. پس گرفتار شدن در زیان و بدی ـ با اینکه برای نفسش سخت است و احساس تنگی میآورد ـ ولی حالت اضطراری که از آن به وجود میآید، برای بنده نعمت است و او را به سوی خداوند متعال بازگردانده و از غفلت نجات میدهد؛ همان غفلتی که به سبب غرق شدن در امور دنیایی بدان گرفتار میشود. این وجهی برای فهمیدن حدیث شریفی از امام صادق (علیه السلام) است که فرمودند: «اضطرار، عین دین است» ؛ زیرا انسان با اضطرار به حقیقت میرسد.
اگر انسان دارای بصیرت باشد، میفهمد که در هر لحظه و با هر نفس خود در حالت اضطرار است؛ چرا که دارای فقر ذاتی بوده و در هر چیزی نیازمند است. لیکن چون به نعمتها عادت کرده است، از این حقیقت غفلت میورزد و بدان توجهی نمیکند و در نهایت در زیان واقع میشود: «وَ إِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِداً أَوْ قَآئِماً فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ؛ و چون انسان را آسيبى رسد، ما را ـ به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده ـ مىخواند، و چون گرفتاريش را برطرف كنيم چنان مىرود كه گويى ما را براى گرفتاريى كه به او رسيده، نخوانده است»
از آنچه گفتیم که بعضی ضررها و بدیها اجتماعی بوده و همه امت را فرا گرفته است، یکی از وجوه مناسبت بین این قسمت از آیه شریفه و آنچه بعد از آن میآید روشن میشود. در ادامه میفرماید: «وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ؛ و شما را جانشينان اين زمين قرار مىدهد». خداوند تبارک و تعالی تنها شما را از ضررهای اجتماعی همچون تسلط اشرار، نبودن امنیت و عدالت اجتماعی، گسترش هرج و مرج و ظلم و فساد و ترس و از دست دادن فرصتهای یک زندگی آزاد و کریمانه نجات نمیدهد، بلکه شما (گروه صالحان) را جانشینان در این زمین و حاکمان و وارثان آن قرار میدهد. همانطور که بنی اسرائیل را از دست طغیان فرعون نجات بخشید و سرزمینشان را میراثشان قرار داد.
این جانشینی، خاص بوده و به جانشینی عام اضافه میشود که آن اصل و اساس قرار دادن انسان به عنوان جانشین خداوند بر روی زمین: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً؛ من در زمين جانشينى خواهم گماشت» و مسخر کردن هرآنچه بر روی زمین است از جمله منابع و امکانات تحت تصرف انسان و در خدمت او، میباشد: «وَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِّنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لَّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرد؛ همه از اوست. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى است» . پس چگونه انسان از پرودگاری که همه آن نعمتها را به او عطا کرده است، غافل میشود. لذا در پایان آیه با حالت تعجب و اعتراض از غفلت بندگان از خدایی که همه نعمتها را به او بخشیده است، میپرسد: «أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ»
شاید این وجه برای ارتباط سیاق، از غیرش نزدیکتر باشد ؛ به جهت ظهور آیه در جانشینی خاصی که خداوند متعال بدان وعده داده است. آنجا که میفرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ؛ خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، وعده داده است كه حتماً آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد، و آن دينى را كه برايشان پسنديده است به سودشان مستقر كند، و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند، [تا] مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند، و هر كس پس از آن به كفر گرايد؛ آنانند كه نافرمانند».
آنچه این وجه را نزدیکتر میکند، منطبق بودن آن بر قضیه حضرت مهدی (علیه السلام) است که آیه شریفه به آن وجود مقدس تفسیر شده است و در آینده خواهد آمد.
به علاوه آنچه در وجه لرزیدن امیرالمؤمنین (علیه السلام) بعد از شنیدن آیه شریفه «وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ» خواهد آمد. اینها سه قرینهای بود که آنچه گفتیم را تقریب میکند.
جانشینی خداوند در زمین که خداوند به بندگان صالح و آگاه و دیندار خود، به وسیله آماده سازی زمینه آن و پیگیری و حمل پرچم توحید وعده داده است، وظیفهای بزرگ و مسئولتی سخت است که اهلش، آن را احساس میکنند.
شیخ طوسی در امالی خود، از شیخ مفید در امالیش با سند از عمران بن حصین روایت کند: من و عمر بن خطاب در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بودیم و علی (علیه السلام) هم در کنار آن حضرت نشسته بود. پیامبر آیه شریفه «أمن يجيب المضطر» را قرائت کردند. ناگهان علی (علیه السلام) مانند گنجشک به خود لرزید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمودند: علی جان! چرا بیتابی میکنی؟ عرض کرد: چرا بیتاب نباشم، در حالی که خداوند میفرماید که ما را خلیفههای زمین قرار میدهد؟ پیامبر به ایشان فرمودند: نگران نباش، به خدا قسم! کسی تو را دوست ندارد، مگر مؤمن و کسی تو را دشمن نمیدارد، مگر منافق.
روایت دیگر: از بریده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالی که امام علی (علیه السلام) در کنارشان بود، این آیه شریفه را قرائت کردند: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ». ناگهان علی (علیه السلام) همچون گنجشکی به خود لرزید. رسول خدا فرمودند: علی جان! چرا بیتابی میکنی؟ عرض کرد: چرا بیتابی نکنی و حال آنکه شما میفرمایید: «شما را جانشینان این زمین قرار میدهد»؟ سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بیتابی نکن! به خداوند قسم که مؤمن تو را دشمن و کافر تو را دوست نمیدارد.
در وجه این جواب گفته شده که برای مطئن ساخت امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است و اینکه ایشان مسئولیت خلافت را به بهترین وجه به انجام خواهد رساند. به صورتی که عدالت ایشان در حکومت به اندازه ای است که «مؤمن او را دشمن و منافق او را دوست نمیدارد»؛ چه آنکه حکم غیر عادلانه را مؤمن نمیپسندد، ولی منافق آن را دوست دارد.
پس لرزیدن امام (علیه السلام) از دو جهت است: یکی زمانی که آیه «أمن یجیب المضطر» را شنید و اصرار مخلوقات بر کفر و گناه، با اینکه بردباری خداوند متعال زیاد است و دیگری زمانی که آیه «و یجعلکم خلفاء الأرض» و سنگینی مسئولیت این جانشینی را شنید.
لذا بر اساس روایات شریفی که در ادامه خواهد آمد، حضرت مهدی منتظر (عجل الله فرجه الشریف)، مصداق کاملتر این آیه شریفه میباشد و در دعای ندبه آمده است: «كجاست آن مضطرّی كه هر گاه دعا كند، دعايش مستجاب گردد» . آن بدین جهت است که او:
1ـ از جمله کامل شدگان در محبت خداوند میباشد و حقیقت اضطرار و انقطاع به سوی خداوند را همیشه مستحضر است و این به زمان تنگی و شدت اختصاص ندارد.
2ـ و نیز برای این است که ایشان (علیه السلام) به سبب آگاهی از گناه و گردن کشی مردم و انحراف ایشان از حق و هدایت ـ حتی پیروانشان ـ و نیز انتشار ظلم و فساد در دریا و خشکی و زجری که عموم بشریت و یاران و دوستداران خاصشان از ظلم و تعدّی و محرومیت میکشند، در گستردهترین زیان و درد و اذیت قرار گرفته است.
3ـ همچنین برای اینکه ایشان بقیه الله و جانشین خداوند در روی زمینی هستند که خداوند آن را به او وعده داده است. پروردگار متعال، ایشان را در زمین جای خواهد داد، تا حکومت حق و عدالت را بنیان نهد و ظلم و فساد و جور را ریشه کن سازد.
از امام باقر (علیه السلام) روایت شده که در حدیثی فرمودند: به خدا قسم گوئى هم اكنون او را مىبينم كه پشت خود را به حجر الاسود تكيه داده و خداوند را به حق خودش قسم میدهد، سپس مىگويد: اى مردم هر كس با من در مورد خدا محاجّه (بحث و گفتگو و حجّت و دليل آوردن متقابل) نمايد، پس من خود سزاوارترين فرد به خداوند هستم. اى مردم هر كس با من درباره آدم به بحث پردازد، پس من سزاوارترين مردم به آدم هستم. اى مردم هر كس با من درباره نوح محاجّه نمايد، پس من سزاوارترين مردم به نوح هستم. اى مردم هر كس با من درباره ابراهيم محاجّه كند، من سزاوارترين مردم به ابراهيم هستم. اى مردم هر كس با من درباره موسى محاجّه كند، من سزاوارترین مردم به موسى هستم. اى مردم هر كس با من درباره عيسى محاجه كند، من سزاوارترین مردم به عيسى هستم. اى مردم هر كس با من درباره حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) بحث كند، پس من سزاوارترين مردم به آن حضرت میباشم. اى مردم هر كس با من درباره كتاب خدا بحث كند، من سزاوارترين مردم به كتاب خدا هستم. سپس حضرت به مقام تشريف میبردند و دو ركعت نماز میگزارند و خدا را به حق خود سوگند میدهند. آنگاه امام باقر (علیه السلام) فرمودند: آن حضرت (امام زمان علیه السلام) همان مضطری است که خداوند متعال درباره ایشان میفرماید: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ». این آیه درباره او و برای او است.
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: چون قائم (علیه السلام) ظهور کند، به مسجد الحرام داخل شده و رو به قبله کرده و پشتش را به مقام قرار میدهد. سپس دو رکعت نماز میخواند و آنگاه میفرماید: ای مردم! من سزاوارترین شخص به آدم، ابراهیم، اسماعیل و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) هستم. بعد دستان مبارک را به آسمان بلند میکند و دعا و تضرع میکند تا بر زمین میافتد و این است معنای فرمایش الهی: «أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ»
اگر واقعا معنای اضطرار برای ظهور امام (علیه السلام) و برپایی حکومت میمون و مبارک ایشان را درک کنیم و برای تعجیل در ظهور حضرتش دعا کنیم، حتما معنای این آیه شریفه محقق خواهد شد: «وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ؛ و در آن روز است كه مؤمنان از يارى خدا شاد مىگردند»
از کلام و دعاهای معصومین (علیهم السلام) شمیم اضطرار و دل کندن از مخلوقات و وصال به خداوند متعال به مشام میرسد. از آن جمله، دعای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در روز جنگ بدر میباشد؛ زمانی که حضرت با مشرکانی که تعداد و تجهیزاتشان خیلی بیشتر بود، مواجه شدند.
امام حسین (علیه السلام) نیز همین دعا را در روز عاشوراء قرائت کردند: «پروردگارا در تمام پيشآمدهاى ناگوار پشتيبان منى و در هر سختى به تو آرزومندم و تو در هر پيشآمدى كه براى من اتفاق مىافتد، يار و ياور منى و اطمينان من به تو است. بسيارى از اندوههايى كه به من رو مىآورد و قلب را ناتوان مىكند و راه چاره را مسدود مىسازد و دوست را خوار و میسازد و زبان سرزنش دمشن را باز میکند، همه را با توجه تو بر خود هموار ساختم و به جز تو با ديگرى به ميان ننهادم و به جز وصول به حضرت تو، به ديگرى اعتنائى ننمودم و تو درب گشايش را به روى من گشودى و يقين دارم كه كليد همه نعمتها به دست تو است و همه نيكوئیها به حضرت تو متوجه و تمام آرزوها به جانب تو مىباشد».
و از آن جمله، دعای «یا من تحل به عقد المکاره» امام سجاد (علیه السلام) است که ائمه اهل بیت (علیهم السلام) آن را قرائت میکردند. سید بن طاووس در مهج الدعوات از یسع بن حمزه قمی روایت میکند که نامهای به امام هادی (علیه السلام) نوشت و از آنچه از وزیر خلیفه عباسی و تهدید به قتل، به او رسیده بود شکایت کرد. حضرت در جواب نامه مرقوم فرمودند: هیچ باکی بر تو نیست و ناراحت نباش! پس این دعا را بخوان که به زودی تو را خلاص کرده و برایت گشایشی حاصل میکند، که آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) هنگام نزول بلاء و آشکار شدن دشمنان و ترس از فقر و تنگی سینه آن را میخوانند. راوی گوید: اول صبح آن دعا را خواند و چیزی از روز برنیامده بود که نجات یافت و مورد اکرام واقع شد.
همچنین دعای امام کاظم (علیه السلام) است؛ همان امام مظلومی که بدترین عذابهای جسمی و روحی را در سیاهچال تحمل کرد. به گونهای که در زندان هارون عباسی شب را از روز بازنمیشناخت و با پروردگار خویش اینگونه مناجات میکرد: «اى سرور من! مرا از حبس هارون رها كن و از دست او خلاصی بخش. اى كه درخت را از ميان ريگ و گل و آب درآورى و شير را از ميان سرگين و خون برآورى و نوزاد را از ميان بچهدان و رحم رها كنى و آتش را از ميان آهن و سنگ نجات دهى و روح را از ميان امعاء و احشاء برگيرى. مرا از دست هارون نجات بده»
از جمله دعاهای استغاثه که دعاکننده با آن، دست خالی باز نگردد، دعای شریف «یا غیاث المستغیثین أغثني» است. مرحوم شيخ احمد وائلی داستانی را در تأثیر این دعا نقل میکند. ایشان میفرماید: روزی پادشاهی اندوهگین و افسرده و دل تنگ شد و علت آن را نمیدانست. پس خدمتکاران و مشاورانش را خواند تا تمام تلاش خود را برای بهتر شدن مزاجش و شاد کردن او و برطرف کردن اندوهش به کار گیرند، اما موفق نشدند. پس به آنها دستور داد که کشتی آماده کنند تا به تفریحی دریایی بپردازد، بلکه حالش بهتر شود. آنچه میخواست را آماده کردند و به سفر دریایی رفتند. در این هنگام صدای استغاثهای از انسانی شنید. به خدمتکاران خود دستو داد که به داخل دریا رفته و به جستجوی او بپردازند. او را یافتند و نجات دادند و به نزد پادشاه آوردند. پادشاه از حال او پرسید و گفت: ما در کشتی بودیم که ناگهان دریا طوفانی شد و کشتی شکست و سرنشینان در دریا غرق شدند، جز من. لذا شروع به استغاثه به درگاهی الهی کردم و گفتم: «یا غیاث المستغیثین أغثني» تا اینکه شما آمدید و مرا نجات دادید.