اهتمام پيامبر(ص) و اهلبیت ايشان به قرآن
اهتمام پيامبر(ص) و اهلبیت ايشان به قرآن
توجه و اهميت اهلبیت(ع) به قرآن به نهايت خود رسيده است بهگونهاي كه امام سجاد(ع) فرمودند: «لو مات من بين المشرق و المغرب لما استوحشت بعد أن يكون القرآن معي[1]: اگر تمام مردم از مشرق تا مغرب زمين بميرند با حضور قرآن در كنار من هرگز وحشتي نخواهم داشت».
رسول خدا(ص) به تلاوت قرآن امر شدند «وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً[2]: و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش» و خداوند به آن حضرت دستور آمادگي داد تا ايشان را به عبادت شبانه ملزم كند:« إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِيلا[3]: ما كلام بسيار سنگين (و گرانمايه قرآن) را بر تو القا مىكنيم البته نماز شب (و دعا و ناله سحر) بهترين شاهد اخلاص و صفاى قلب و دعوى صدق ايمان است». رسول خدا(ص) به تلاوت قرآن بسنده نميكرد، بلكه از عبدالله بن مسعود ميخواست برايش قرآن بخواند اما وي از آن حضرت عذرخواهی کرده ميگفت: اي رسول خدا قرآن بر شما نازل شده است حال آنكه شما ميخواهيد آن را از من بشنويد. ايشان ميفرموند: دوست دارم آن را از تو بشنوم، آنگاه عبدالله قرآن را قرائت ميكرد و اشك از ديدگان رسول خدا(ص) جاري ميگشت. ايشان با اين قرائت در پي آن بودند كه تمام اعضا و جوارح ایشان، چشم، گوش، قلب و زبان از قرآن بهرهمند شود و ميدانستند هر عضوي براي كسب شناخت و معرفت روشي ويژه دارد؛ بنابراین آن حضرت- كه كاملترین خلق بودند- ميخواستند همه روشهاي شناخت و معرفت نزد ايشان كامل شود. حديثي دراینباره با چنين مضموني وارد شده است كه هر كس حسي- يكي از حواس پنجگانه- را از دست دهد در حقيقت دانشي را از دست داده است. پس آن حضرت بر آن بودند تا به وسيله همه اعضا و جوارح خويش از علوم و معارف قرآن بهره برند. بدين جهت استحباب قرائت قرآن با صداي بلند را ذكر كردهاند و اين غير از فضیلت و پاداشي است كه در گوش سپردن و نگاه كردن به قرآن بيان شده است و نيز حفظ آنچه از قرآن خوانده ميشود، حتي در حال نماز كه إن شاء الله در مجموعه احاديث شريف ذكر خواهد شد.
رسول خدا(ص) با قرآن انس ميگرفت. سوره «الرحمن» را براي مسلمين كه سكوت كرده و به قرآن گوش فراميدادند، قرائت كردند. آن حضرت فرمودند: «لقد قرأتها علي الجن فكانوا احسن استماعاً منكم، قالوا و كيف يا رسول الله. قال(ص): كانوا كلما قرأت«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان»[4] يقولون هم: لَا بِشَىءٍ مِن آلائِكَ رَبِّ أُكَذِّب: اين سوره را براي جنیان خواندم، آنان بهتر از شما بهآن گوش سپردند، مسلمين پرسيدند: چگونه اي رسول خدا؟ ايشان فرمودند: هر بار كه اين آيه را خواندم: «(الا اى جنّ و انس) كدامين نعمتهاى خدايتان را انكار مىكنيد؟» آنان ميگفتند: پروردگارا! ما هيچيك از نعمتهاى تو را تكذيب نمىكنيم». هنگاميكه آن حضرت آيه «أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى[5]: آيا چنين خداى (با قدرت و حكمت) باز نتواند مردگان را زنده گرداند؟» را قرائت ميكردند، عبارت «بَلَي سُبحَانَكَ اللَّهُمَّ: آري پاك و منزهي اي خدا» را بيان ميكردند زيرا ايشان اين آيه را از خداوند متعال و به صورت مستقيم و بدون واسطه از لابهلاي سطور قرآن ميشنيدند. در ادامه نيز ذكر خواهد شد كه امام كاظم(ع) بهگونهاي قرآن را قرائت ميكردند كه گويي انساني را مورد خطاب قرار ميدهند. پيامبر(ص) سوره «زمر» را براي جواني پاكدل و نيك سرشت قرائت کردند، هنگاميكه به آيه «وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَرا[6]: و آنان را كه كافر شدند فوج فوج به جانب دوزخ رانند» و نيز آيه «وَ سِيقَ الَّذِينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرا[7]: و متقيان خدا ترس را فوج فوج به سوى بهشت برند» رسيدند، آن جوان چنان صدايي برآورد كه در دم جان سپرد. همچنين ايشان سوره « هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُورا: آيا بر انسان روزگارانى نگذشت كه چيزى هيچ لايق ذكر نبود؟» را خواندند و بههنگام نزول آن، شخص سياهچهرهاي نزد آن حضرت حضور داشت، هنگاميكه به وصف بهشت رسيدند، آن شخص چنان آهي بركشيد كه جان داد، پيامبر(ص) فرمودند: «أخرج نفس صاحبكم الشوق إلي الجنة: شوق ديدار بهشت، جان دوست شما را ستاند». اين افراد از جمله كساني هستند كه اين آيه شريفه آنان را چنين توصيف ميكند: «الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون[8]: كسانى كه كتاب بر آنها فرستاديم آن را خوانده و حق خواندن آن را (در مقام عمل نيز) بهجاآورند، آنان اهل ايمانند و آنها كه به كتاب خدا كافر شوند (و حق شناسى نكنند) آن گروه زيانكاران عالمند».
ضرورت اهتمام به قرآن
از آنچه گذشت چنين برميآيد كه بيشترين انگيزههاي توجه و اهميت به قرآن كريم را ميتوان در نكات جديدي خلاصه کرد كه با آنچه تاكنون در آيات و روايات شنيدهايم، متفاوت است:
1- قرآن درمان موفق و كامل بيماريهاي فردي، اجتماعي روحي و حتي جسمي است آن چنان كه در برخي احاديث خواهد آمد.
2- عدم بينيازي جويندگان كمال و سعادت جاويدان – كه همان هدف والاتر و نهايي است- از قرآن و هدايت جستن و پيروي از آن در دنيا و آخرت. همچنين كمال انسان و قدر و منزلت وي با بهره مندي بيشتر از قرآن كريم افزونتر ميگردد.
3- در سايه اهتمام به قرآن كريم، سرمشق گرفتن از پيامبر(ص) و اهلبیت بزرگوار ايشان حاصل ميشود همانگونه كه در اين آيه بدين امر دستور داده شدهايم: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا[9]: البته شما را به رسول خدا (چه در صبر و مقاومت با دشمن و چه ديگر اوصاف و افعال نيكو) اقتدايى نيكوست، براى آن كس كه به (ثواب) خدا و روز قيامت اميدوار باشد و ياد خدا بسيار كند».
4- قرآن پيام دوست حقيقي و مطلق است و انسان از بازخواني پيام دوست خويش و انديشه و تأمل در مفاهيم آن آزردهخاطر نميشود. خداوند متعال به دليل حضور همه اسباب محبت در وجود او محبوب حقيقي است. عشق و دوستي يا از حسن و كمال محبوب ناشي ميشود كه صفات كمال و اسامي نيك در ذات خداوند جمع شده است یا اين دوستي به دليل لطف و احسان نشأت گرفته از وجود دوست است كه در اين صورت نيز خداوند از همان آغاز نسبت به آفرینش افراد ناشایست و نالایق حتی بندگان سرکش و نافرمان خويش نعمت ارزاني داشته و بخشاينده و نيكوكار بوده است: « وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها[10]: و اگر بخواهيد كه نعمتهاى خدا را شماره كنيد هرگز نتوانيد» و اين چنين است. حديثي با همين مضمون از امام جعفر صادق(ع) روایت شده كه فرمودند: «القرآن عهد الله إلي خلقه فقد ينبغي للمرء المسلم أن ينظر في عهده و أن يقرأ منه كل يوم خمسين آية: قرآن پيمان خداوند با بندگانش است، پس شايسته است كه انسان مسلمان در پيمان خويش نگريسته و روزي پنجاه آيه از قرآن را بخواند»[11].
5- پاداش بزرگ و اجر بيپاياني كه طبق احاديث شريفهاي كه خواهيم شنيد به قاري قرآن و تأمل كننده در آياتش داده ميشود.
6- از آنجا که قرآن كتابي زنده و جاويد و متعلق به هر زمان و مكاني است، مواضعي را كه مورد بررسي قرار داده و مشكلاتي را كه با آن روبرو ميشود، نيز منحصر به زماني خاص نیست؛ بنابراین از حضور و كارگشایي پيوسته و هميشگي قرآن در مواضع تازه و جديد بهره برده ميشود كه بسياري از اين مواضع را طي بحثي با عنوان انديشه مقايسه ميان دو جاهليت نخست و جاهليت نوظهور، ارائه خواهيم داد. در همين راستا داستاني از حارث أعور ذكر شده است كه ميگويد: «دخلت المسجد فإذا الناس قد وقعوا في الأحاديث فأتيت علياً فأخبرته، فقال: أو قد فعلوها؟ سمعت رسول الله(ص) يقول إنها ستكون فتنة. قلت: فما المخرج منها يا رسول الله؟ قال: كتاب الله فيه نبأ من قبلكم و خبر من بعدكم و حكم ما بينكم و هو الفصل ليس بالهزل[12]: وارد مسجد شدم و مردم را در حال اختلاف در مورد احاديث ديدم نزد علي(ع) آمدم و ايشان را از ماجرا مطلع کردم، آن حضرت فرمودند: آيا به راستي چنين كردهاند؟ از رسول خدا(ص) شنيدم كه ميفرمود: اين احاديث فتنهاي خواهد بود. گفتم: اي رسول خدا راه خروج از اين فتنه چيست؟ فرمودند: كتاب خدا، اخبار گذشته و آينده و برنامه زندگي شما در آن است. اين كتاب، معيار جدایی حق از باطل بوده و مزاح نیست».
7- آموزش و فراگيري علوم و معارف و اسرار آنها كه در قرآن به ودیعه گذاشته شده است بهگونهاي كه شخصي مانند امير المؤمنين(ع) كه عبدالله بن عباس، علم ايشان را زينت امت و مترجم و مفسر قرآن توصيف ميكند و ميگويد: علم من و همه اصحاب رسول خدا(ص) نسبت به علم علي(ع) مانند قطره در برابر درياست، شخصي مثل علی(ع) با چنین علمی، هنگامي كه از ايشان پرسش شد: «هل عندكم شيء من الوحي؟ قال: والذي فلق الحبة و برأ النسمة الا ان يعطي الله عبداً فهماً في كتابه[13]: آيا از وحى چيزى نزد شما هست؟ فرمود: نه به آن خدا كه دانه را مىشكافد و خلايق مىآفريند سوگند كه خداى تعالى به هر كس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مىدهد».
در اين كتاب باورهاي راست و صحيح، اخلاق والا، دستورات و قوانين خردمندانه، ظرافتهاي بلاغي و بيان نيكو وجود دارد كه پاسخگوي هر نيازي هستند. همچنين اسرار خلقت و شگفتيهاي مخلوقات در جسم انسان، هستي و طبيعت در قرآن موجود است. در اين كتاب اسراري است كه عقل مخترعين بهآن نرسید، اما بهآن مفهوم نيست كه قرآن كتاب فيزيك، شيمي، ستاره شناسي یا پزشكي است تا خطاها و كاستيهاي اين علوم را بازتاب دهد، بلكه قرآن كتاب هدايت و اصلاح است كه همه ابزارها را در راستاي تحقق هدف خويش به كار گرفته و اين علوم همگي در قالب اين هدف ريخته ميشوند و قرآن از آنها به ميزان نياز جهت تحقق هدف خويش برميگيرد.
8- گواهي عدم دين نسبت به شكايت قرآن از ترك و واگذاري آن، همانگونه كه قبلا در حديث شريف ذكر شد (ثلاثة يشكون: سه گروه شكايت ميكنند ... ). شكايت قرآن نزد خداي تعالي پذيرفته است همانگونه كه در حديث شريف ذكر شد كه قرآن (ستيزهجويي تأييد شده است) يعني قرآن مدعي تأييد شدهاي است و حق به آن داده ميشود. شكايت رسول خدا(ص) كه در قرآن ذكر شده است، اين ادعا را تقويت ميكند: «(وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً[14]: در آن روز رسول (به شكوه از امت در پيشگاه پروردگار) عرض كند: بارالها (تو آگاهى كه) امّت من اين قرآن را به كلّى متروك و رها كردند».
9- رستگاري با شفاعت قرآن. در حديث مذكور، قرآن با عنوان (شافع مشفع: شفيعي كه شفاعتش پذيرفته است) توصيف شده است و در وصف شفاعت آن در حديث آمده است: «و كان القرآن حجيزاً عنه: قرآن مانعی برای او ميشود»- يعني قرآن حايل و حجابي براي قاري قرآن ميشود- در روز قيامت، قرآن ميگويد: «يا ربّ إن كل عامل أصاب أجر عمله غير عاملي فبلّغ به أكرم عطائك، قال: فيكسوه الله العزيزي الجبار حلتين من حلل الجنة ويوضع علي رأسه تاج الكرامة ثم يقال له: هل أرضيناك فيه؟ فيقول القرآن: يا ربّ قد كنت أرغب له فيما هو افضل من هذان قال: فيعطي الأمن بيمينه و الخلد بيساره ثم يدخل الجنة يقال له: اقرأ آية فاصعد درجة ثم يقال له هل بلغنا به و ارضيناك؟ فيقول: نعم[15]: پرودگارا! هر عمل كنندهاي پاداش عمل خويش را دريافت كرده است جز عمل كننده به من، پس بهترين بخشش خود را به او عطا كن. خداوند ميگويد: خداوند بزرگ و شكست ناپذير دو جامه از جامههاي بهشتي را بر تن وي ميپوشاند و بر سر وي تاج شكوه و بزرگي مينهد سپس خطاب به قرآن ميگويد: آيا ما تو را نسبت به وي راضي كرديم؟ قرآن ميگويد: پروردگارا! پاداشي برتر از اين دو را برايش دوست داشتم. خداوند ميفرمايد: امنيت و آرامش به دست راست و جاودانگي به دست چپ وي داده ميشود سپس وارد بهشت ميشود سپس به او گفته ميشود: آيهاي بخوان تا جايگاهت بالاتر رود، آنگاه به قرآن گفته ميشود: آيا پاداش او را دادهايم و تو را خرسند كردهايم؟ قرآن ميگويد: آري».
فوائد بيشماري غير از اين موارد در سايه اهتمام به قرآن وجود دارد كه درخواهي يافت برخی از آنها فقط مختص مسلمانان نیست، بدين دليل انديشمندان، دانشمندان و رهبران، هر چند غير مسلمان به قرآن روي ميآورند.
تا بدين جا انگيزههاي ذكر شده براي برانگيختن و تشويق انسان جهت در آغوش كشيدن اين كتاب بزرگ و گشاده دست و نيز اهتمام بهآن به گونهاي كه با گوشت و خون وي آميخته شود، كافي است. من در اينجا هر كه را حقي براي من به گردن خويش ميبيند- چه اخلاقي و چه شرعي- بايسته ميدانم حداقل دو بار در سال قرآن را ختم كند كه اين ميزان بسيار اندكي است. اگر به دقت بنگريم، فقط در ماه مبارك رمضان ميتوان نصف اين ميزان یا بيشتر از آن، قرآن قرائت كرد.
مهمتر از انگيزههاي مذكور، مواردي است كه در احاديث شريفي بيان گشته كه از ميان آنها مجموعهاي با بيش از چهل حديث را براي شما برگزيدم و اين طبق سنت گذشتگان نيكي است كه بسياري از كتابهاي چهل حديث را در زمينههاي مختلف شناخت و معرفت تأليف كردهاند. اميد است كه اين بزرگان و من نيز به همراه آنان، اهل اين حديث شريف باشيم. رسول خدا(ص) فرمودند: «من حفظ عني من أمتي أربعين حديثاً في أمر دينه يريد به وجه الله عز وجل و الدار الآخرة بعثه الله يوم القيامة فقيهاً عالماً[16]: هر كسي از امت من كه چهل حديث از من را در ارتباط با امر دين خود جهت خشنودي و رضايت خداوند عز و جل و كسب سراي آخرت حفظ كند، روز قيامت خدا او را فقيه و دانشمند برميانگيزد».
[1] - اصول كافي: كتاب فضل القرآن،باب 1 حديث13.
[2] - مزمل: 4.
[3] - مزمل: 5- 6.
[4] - الرحمن: 55.
[5] - قيامت: 40.
[6] - زمر: 71.
[7] - زمر: 73.
[8] - بقره: 121.
[9] - احزاب: 21.
[10] - نحل: 18.
[11] - اصول كافي: كتاب فضل القرآن، بابي در قرائت آن، ج1.
[12] - الميزان في تفسير القرآن: 20/ 262.
[13] - الميزان في تفسير القرآن 3/ 71.
[14] - فرقان:30.
[15] - الوسائل: كتاب نماز، ابواب قرائت قرآن، باب6، ج1.
[16] - الخصال: 2/ 542.