سفارش به حفظ قرآن

| |زمان مطالعات : 402
  • Post on Facebook
  • Share on WhatsApp
  • Share on Telegram
  • Twitter
  • Tumblr
  • Share on Pinterest
  • Share on Instagram
  • pdf
  • نسخه چاپي
  • save

سفارش به حفظ قرآن

 

ادعاي چنين افرادي در‌این‌باره كه بيش از ما نسبت به قرآن پاي­بند هستند، شما را فريب ندهد[1]. قرآن را حفظ كنيد، زیرا قرآن شايسته حفظ و عمل به‌آن است، آنگونه باشید كه امير­المؤمنين حضرت علي(ع) اندکی قبل از شهادت سفارش کردند: «الله الله بالقرآن لايسبقنّكم إلي العمل به غيركم: خدا را خدا را درباره قرآن! مبادا كه ديگران در عمل به آن از شما پيشي بگيرند». در توصيه پيامبر(ص) به حضرت علي(ع) در عمل به چهل حديث آمده است كه فرمودند: «و ان تكثر من قراءة القرآن و تعمل بما فيه[2]: قرآن را بسيار بخوان و به‌آن عمل كن».

قرآن راه رسيدن به شناخت خداوند متعال

هر كه خدا را برگزیده و خواستار رسيدن به او باشد، زیرا سرآغاز دين شناخت خداي متعال است، پس بايد به قرآن اهتمام ورزد، زيرا «فقد تجلي الله تعالي في كتابه لخلقه و لكن لايبصرون: خداوند در كتاب خود، قرآن براي خلق تجلي يافته است اما آنان درك نمي­كنند»- آن­چنان كه از امير المؤمنين(ع) روايت شده است- هر كه خواهان اصلاح نفس خويش و پاكسازي و رهايي آن از آفت­هايش است، بايد به قرآن روي آورد، هر كه به دنبال اصلاح جامعه و برپايي امور آن بر اساس صلح و امنيت و سعادت و آرامش است، نيز بايد قرآن را الگو قرار دهد، زیرا قرآن راهنماي هر صواب و درستي و هدايت كننده به هر خير و نيكي است. شگفت­آور است هنگامي­كه عملكرد دستگاهي مختل شود، براي تعمير آن سراغ گروه سازنده­اش مي­رويم تا آنرا درست کند، زيرا سازنده هر شيئي كارشناس و متخصص آن است و اگر- خداي ناكرده- بيمار شويم، براي درمان به پزشك متخصص مراجعه مي­كنيم، پس چگونه براي اصلاح نفس انساني كه داراي راز و رموز پيچيده و پنهان از صاحب خود، گذشته از ديگران است یا براي بناي نظامي كه خير و سعادت بشر را تأمين مي­كند از بشر عاجز و ناتوان كمك مي­طلبيم و به سمت خالق و آفريدگار انسان نمي­رويم كه او را صورت بخشيده و به نفس بشري و عادات و علايق او آگاه است.

 اين موضوع يعني اثر بخشي قرآن در اصلاح نفس و جامعه- را تجربه گرانقدر رسول خدا(ص) تأييد كرده است. زيرا مقايسه ساده­اي ميان جامعه پيش از اسلام و پس از آن، نشان از تغييری بزرگ در امتی مي­دهد كه در مدتي كوتاه از مردمي وحشي، نادان و متفرق كه عادات پست و ناپسند ميان آنان رواج داشته و به كارهاي ناروا و ناشايست خود مباهات مي­ورزيدند به امتي متمدن و با اخلاق نيك تبديل شده و داراي نظم و انسجامي گشتند كه بشريت دور از خدا مانند آن را نديده و هرگز نخواهد ديد. تمام اين امور به بركت اين كتاب گران­سنگ و آورنده گرانقدر آن به‌دست آمده است.



[1] - تأكيد من بر اين نكته به دليل فريب بسياري از ساده لوحان به وسيله چنين ادعايي است. آنان با عدم ايمان خود به هيچ چيز مگر در صورت وجود دليلي از قرآن براي آن و نيز با براندازي استدلال به دين و سنت، اين افراد را تأييد و تصديق مي­كنند.

[2] - كتاب الخصال: ابواب الأربعين حديث19.