فهم صحیح پس از شناخت پیامدهای تصدی نا اهلان 7

| |زمان مطالعات : 1123
  • Post on Facebook
  • Share on WhatsApp
  • Share on Telegram
  • Twitter
  • Tumblr
  • Share on Pinterest
  • Share on Instagram
  • pdf
  • نسخه چاپي
  • save

فهم صحیح پس از شناخت پیامدهای تصدی نا اهلان

 

 

خسارت و زیان هفتم:

به تأخیر افتادن تحقّق تمدن انسانی

آخرین زیان مهم برآمده از غصب خلافت حضرت علی (ع) را می توان به تأخیر افتادن تحقّق تمدن انسانی و پیشرفت های مختلف در حوزه های مختلف اشاره نمود.

واقعیت آن است که با توجه به موقعیت علمی خاص ائمه اطهار(ع)  و برخورداری ایشان از گنجینه علوم الهی، در فرض عدم غصب مقام و منصب ایشان و امکان راهبری و مدیریت سیاسی جامعه از سوی ایشان، کشتی تمدن بشری می توانست بسیار زودتر از این به ساحل پیشرفت و ترقی برسد.

در نتیجه غصب مقام ایشان باعث گردید تا بشر برای کشف راه های پیشرفت همچون ساختن هواپیماها و رایانه ها و سفر به فضا و... به 14 قرن زمان نیازمند باشد.

ائمه اطهار (ع) به مثابه مفسران قرآنی بودند که در آن اسرار مختلف و کلیدهای تمامی علوم نهفته است. کتابی که بیانگر هر چیزی است: «تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْءٍ[1]»به عنوان مثال قرآن کریم به سفر به فضا با مدد جستن از روش های علمی اشاره می کند که: «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالأِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إلا بِسُلْطَانٍ[2]»اى گروه جنّيان و انسيان، اگر مى‏توانيد از كرانه‏هاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد، پس رخنه كنيد. [ولى‏] جز با [به دست آوردن‏] نیرویی فوق العاده رخنه نمى‏كنيد. در روایات متعددی مراد از «سلطان» در این آیه شریفه به علم تعبير شده است. به طور طبیعی و با تعالیم خاص نبوی، تمامی این اسرار و کلیدهای علوم نزد امیرالمومنین علی (ع) وجود داشته است. علی (ع) خود در این خصوص می فرماید: «علمني رسول الله (ص) ألف باب من العلم، ينفتح لي من كل باب ألف باب من العلم[3]»رسول خدا هزار باب علم به من آموخت که از هر باب، هزار باب جدید علمی باز می گردید.

با توجه به حضوری بودن علوم در نفس شریف ائمه اطهار(ع)، در نتیجه نیاز به اجرای معادلات و قوانین احتمالی و یا آزمایشات طولانی مدت برای شناخت حقیقت، سالبه به انتفای موضوع بوده است. به عنوان مثال ائمه اطهار (ع) در دوره ای اقدام به حفر چاه های آب و چشمه ها می نموده اند که دیگران عوماً حتی از شناخت مراکز برخوردار از آب نیز عاجز بوده اند. یا کلام مشهور علی (ع) که به تولید برق از آب اشاره کرده و می فرماید: اگر می خواستم از این آب برای تو نور تولید می کردم. که مراد از آن تولید انرژی الکتریسیته از آبشارها است. پس از امیرالمومنین (ع) نیز فرزندان بزرگوار ایشان همین مسیر را استمرار بخشیده و تا اندازه ای که معرفت و درک جامعه زمان خویش اجازه می داد به توسعه حوزه های مختلف علمی همچون شیمی، ریاضیات، اخترشناسی، گیاه شناسی، جانورشناسی و... پرداختند.

اگر این اشکال مطرح شود که چه چیزی مانع از اعطای تمامی علوم خود به بشریت بدون برخورداری از مقام زعامت سیاسی و امامت جامعه گردیده است؟ در جواب می بایست این گونه گفت که پیشرفت مادی مساله ای کاملا مرتبط با تکامل روحی و از گذرگاه ساختن عقیده صحیح اسلامی امکان پذیر است. به دیگر بیان پیشرفت مادی و تکامل روحی نه دو پدیده مستقل از هم که دو مولفه اجتماعی همراه و همسفر هستند که اولی بدون دومی بشریت را به ورطه نابودی و فنا می کشاند. آن گونه که امروزه در رفتارها و سیاست های کشورهای موسوم به ابرقدرت و قدرت های بزرگ قابل مشاهده است. در نتیجه اگر بشریت در حوزه اعتقادی و اخلاقی به پسرفت و انحطاط مبتلا باشد، جز به آن اندازه که خطری برای وی ایجاد نکند نمی توان از چشمه علوم وی راسیراب نمود. از این رو حفظ توازن میان ایندو،یعنی پیشرفت مادی و تکامل روحی برای حفظ بشریت و جامعه انسانی بسیار مهم و ضروری به نظر می آید.

با این حال اگر امت اسلامی التزام خویش به خطّ امامت و ولایت را اثبات می کردند خداوند متعال نیز بُخل نورزیده و دریچه های علوم بی شماری را فراروی آنها می گشود.

 

تشویق امامان بر زنده نگهداشتن روز غدیر خم

در هر صورت موارد هفت گانه فوق تنها بخشی از زیان ها و خسارت های گسترده امت اسلامی در اثر عدم التزام امت به وصیت آشکار رسول خدا (ص) در خصوص خلیفه برحق پس از خویش است. تمامی مشکلات و فجایعی که امروزه دین اسلام و امت اسلامی از روز وفات حضرتش (ص) به آن مبتلا شده است، ناشی از همین کوتاهی و تقصیر امت اسلامی است.

در نتیجه، پاسداشت و بزرگداشت عید غدیر توسط شیعیان - که به خط امامت و وصایت رسول خدا ملتزم بوده اند- در واقع نه صرفا یکی از شعائر دینی که به مثابه عملی سیاسی و اجتماعی برای شناساندن مسیر صحیح تعالی معنوی و پیشرفت مادی جامعه است که متاسفانه با غصب منصب ائمه (ع) با مشکلات جدی مواجه شده است.

برجستگی این عید در میان تمامی اعیاد دینی و تاکید ائمه (ع) بر آن نیز از همین زاویه نگاه سیاسی-اجتماعی قابل فهم و تفسیر است. از امام صادق (ع) سوال شد که «هَلْ لِلْمُسْلِمِينَ عِيدٌ غَيْرَ يَوْمِ الْجُمُعَةِ وَ الْأَضْحَى وَ الْفِطْرِ قَالَ نَعَمْ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً قُلْتُ وَ أَيُّ عِيدٍ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ الْيَوْمُ الَّذِي نَصَبَ فِيهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ[4]»آیا مسلمانان عیدى غیر ازجمعه و عید قربان وعید فطر دارند؟ امام(ع)فرمود: آری، عيدى كه عظمت آن از همه‌ى عيدها بيشتر است. عرض کردم فدایت شوم کدام عید است؟ فرمودند: روزى که رسول خدا(ص) امیرمؤمنان(ع) را (به خلافت و ولایت) منصوبکرده و فرمود هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.

ابن ابی نصر بزنطی نیز از امام رضا (ع) روایت کرده که حضرت می فرمایند:

«يَا ابْنَ أَبِي نَصْرٍ أَيْنَ مَا كُنْتَ فَاحْضُرْ يَوْمَ الْغَدِيرِ عِنْدَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَإِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ ذُنُوبَ سِتِّينَ سَنَةً وَ يُعْتِقُ مِنَ النَّارِ ضِعْفَ مَا أَعْتَقَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ لَيْلَةِ الْفِطْرِ وَ الدِّرْهَمُ فِيهِ بِأَلْفِ دِرْهَمٍ لِإِخْوَانِكَ الْعَارِفِينَ فَأَفْضِلْ عَلَى إِخْوَانِكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ وَ سُرَّ فِيهِ كُلَّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ .... وَ اللَّهِ لَوْ عَرَفَ النَّاسُ فَضْلَ هَذَا الْيَوْمِ بِحَقِيقَتِهِ لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ فِي كُلِّ يَوْمٍ عَشْرَ مَرَّاتٍ[5]»

ای پسر ابی نصر! هر کجایی بودی، روز عید غدیر بر مزار امیرالمومنین حاضر شو! چرا که خداوند متعال برای هر مسلمان و مومنی گناهان شصت سال را آمرزیده و دو برابر آن چه در ماه رمضان و شب قدر و شب عیدفطر از عذاب جهنم نجات می دهد، در این روز رهایی می دهد. یک درهم صدقه در این روز برابر با هزار درهم در روزهای دیگر است. در این روز بر برادرانت بخشش کن و در آن هر مومنی را شاد گردان.... به خدا قسم اگر مردم فضیلت واقعی این روز را می دانستند، ملائکه هر روز ده مرتبه با ایشان مصافحه می کردند.

همچنین گذشت که هدف از بیان این مطالب صرفا نه تثبیت اعتقادات و دفاع از آن (علیرغم ارزشمند بودن آن در جای خود) که عبرت گرفتن و درس گرفتن از این واقعه مهم تاریخی است. چرا که علم و دانش محض و غیرقابل استفاده در زندگی ارزشی ندارد.

 

رهبری دینی و مرجعیت

حقیقت آن است که اگر ما موفق به فهم مساله جانشینی رسول خدا (ص) و چرایی ضرورت آن گردیم، این تجربه را بر هر رسالت اصلاح گرایانه ای که در خصوص هدایت مردم و کمال بخشی به ایشان فعالیت دارد (همچون رسالت مرجعیت) نیز جاری خواهیم ساخت.رسالت مرجعیت خود دو شکل متفاوت دارد:

شکل اول:
مرجعیت فردی

مرجعیتی که تنها به استنباط احکام شرعی بسنده کرده و هیچ اقدام عملی برای حاکمیت شریعت الهی در سطح جامعه و تشویق مردم برای التزام به آن صورت نمی دهد. چنین رویکردی، مساله را به مکلف واگذار کرده و جز در حدود امور فردی و آن چه که موجب إبراء ذمّه مکلفین (به عنوان افراد مکلف و نه عناصری اجتماعی) ورود پیدا نمی کنند.

این شکل از مرجعیت اگر چه کم اهمیت نبوده و تلاش های گسترده و دشواری را برای حفظ فقه اهل بیت (ع) صورت داده است، با این حال از موضوع بحث ما خارج است. چرا که اساساً نقش خود در خصوص امامت و زعامت اجتماعی و سیاسی امت را به کلی از دست داده است.

شکل دوم:
مرجعیت اجتماعی

مرجعیت اجتماعی، مرجعیتی است که به سطح نظریه پردازی (صِرف قانون گذاری و تشریع) بسنده نکرده بلکه می کوشد تا با فراهم سازی تمامی فرصت ها و اتخاذ روش های مختلف، افراد جامعه را به اجرای شریعت در تمامی زوایای زندگی خویش تشویق و دعوت نماید.

مرجعیت در شکل اول آن شبیه مادری است که غذا و دارو را برای کودک مریض خویش آماده می کند و الباقی مسائل را به وی واگذار می کند. حال وی می خواهد دارو و غذای خود را میل کند یا نه، مادر دیگر هیچ گونه دخالتی نمی کند و در نتیجه با توجه به قصور ذهنی کودک، به مرگ و نابودی وی منتهی می شود.

برعکس، مرجعیت اجتماعی به مادری شباهت دارد که فراتر از مهیاساختن غذا، از تمامی مشوق ها برای خوراندن آن به کودک خویش بهره می جوید تا حفظ حیات کودک خود و بازگشت سلامتی به وی را تضمین نماید. روشن است که مرجعیت نوع دوم بیشتر با مردم در ارتباط بوده، تاثیر بیشتری بر ایشان گذارده و تعلق خاطر بیشتری نسبت به ایشان دارد و در نتیجه برای نمایندگی نقش امامان معصوم (ع) سزاوارتر است.

در نتیجه چنین مرجعیتی بیشتر از مرجعیت فردی در معرض طمع دنیاپرستان و دشمنان است. در نتیجه اگر فردی غیر شایسته متصدی این منصب شده و برای دورساختن افراد شایسته و لایق از این منصب شریف، سقیفه دومی را برساخت، تمامی یا برخی از آثار مترتب بر غصب مقام امامت که در قسمت های قبل به آن ها اشاره شد، بر آن مترتب می شود. از همین رو می بایست از تجربه سقیفه عبرت گرفته و با بیداری و احتیاط مانع از تکرار آن تجربه تلخ گردیم.

 



[1]النحل:89

[2]الرحمن:33

[3] محدث قمی، منتهى الآمال، ج1، باب «في علم أمير المؤمنين ع »

[4] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج37، ص 169.

[5] علامه مجلسی، بحار الانوار،ج94، ص 119.