برنامه ریزی رسول خدا (ص) برای خلافت پس از خویش
برنامه ریزی رسول خدا (ص) برای خلافت پس از خویش
پس از تبیین دیدگاه مکتب تشیع در خصوص جانشینی پس از پیامبر (ص) پرسشی که فراروی مخاطب قرار می گیرد آ ناست که براستی رسول خدا (ص) از چه روش و سازکاری برای تبیین این مساله مهم و معرفی خلفای پس از خود بهره برده و چگونه مردم را با مساله ولایت آشنا نموده اند؟
بررسی ها نشانگر آن است که حضرت (ص) در طول دوره رسالت خویش از سه روش مختلف و البته همسو در این خصوص بهره برده اند که به آن ها اشاره می شود:
روش اول:
نص مستقیم در تعیین ولی امر
یکی از روش های پیامبر گرامی اسلام در آشناسازی مردم با مساله ولایتعهدی خود، معرفی علنی علی و ائمه (ع) به عنوان جانشینان خویش پس از وفاتشان بود. چه آن که خودداری از چنین اقدامی می توانست به ابهام و در نهایت تفسیرها و تاویل های متفاوتی میان مردم در انتخاب مصداق خلافت پس از ایشان گردد. در این خصوص مطالعه کتاب «المراجعات» مرحوم سید عبدالحسین شرفالدین عاملی[1] می تواند جهت شناخت بهتر ادله و نصوص قاطع منقول از نبی اکرم (ص) در اثبات معرفی علی (ع) به عنوان خلیفه منصوص خویش بسیار مفید واقع گردد.
روشن است که حتی اشاره اجمالی به این روایات در نوشتار جاری می تواند موجب انحراف از موضوع گردیده و اثر را از ماموریت اصلی خویش دور سازد.
روش دوم:
معرفی صحابه بصیر و مخلص
روش دوم حضرت اشاره مستمر به مخلص ترین و بیدارترین صحابه خویش بود که حضرت می دانستند آن ها همواره بر خط و مسیر حق ثابت قدم بوده و نسبت به اهداف رسالت بیدار و هشیار و در خصوص اصول و ارزش ها استوار هستند. کسانی که در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش گری نمی هراسند و به هر قیمتی و تحت هر شرایطی، حرف حق را می گویند.
این سیاست حضرت در واقع با هدف معرفی افرادی که میان آنها وحق ملازمه وجود دارد و می توانند نقش جهت دهی و شاخص بودن را در جامعه ایفاء کنند. ایشان با اعطای مدال های شرف و اخلاص به این بزرگواران می کوشید تا برای آینده امت خویش برنامه ریزی پیشگیرانه نموده تا هرگاه امت به قهقرا بازگشته و در دریای ظلمات متحیر گردید، این ستون های نور، شاخص و میزان حق، و نجات بخش جویندگان حقیقت راه باشند. صحابه ای که امت را به ساحل ایمان رسانیده و با ادای کامل نقش خود کلمه حق را بر صفحات تاریخ ثبت نموده اند.[2]
از جمله این صحابه بلندمرتبه که همواره نامشان به نیکی بر زبان پیامبر گرامی اسلام (ص) جاری بود می توان به سلمان، مقداد، ابوذر، عمار، خزيمة بن ثابت ذوالشهادتین، بلال حبشی، أم ایمن و أم السلمه اشاره کرد. به عنوان نمونه روایات نبوی ذیل از این جمله اند:
v سلمان منّا أهل البيت[3]؛ سلمان از ما اهل بیت است.
v إن الجنة لتشتاق إلى أربعة: سلمان والمقداد وأبي ذر وعمار[4]؛ بهشت مشتاق چهار نفر است: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار.
v ما أظلّت الخضراء ولا أقلّت الغبراء ذا لهجة أصدق من أبي ذر[5]؛ زمین در خود ندیده کسی را و آسمان سایه نیفکند بر فردی که راست گوتر از ابوذر باشد.
v مُلئ عمار إيماناً من قرنه إلى أخمص قدميه[6]؛ایمان در سراسر وجود عمّار، از سرتا گودی کف پای او نهفته است.
v عمار ملیء أيمانا حتى أخمص قدميه وأن من عاداه عادى الله ومن أبغضه أبغض الله وإن الجنة مشتاقة إليه[7]؛ ایمان در وجود عمّار تا گودی کف پای او نهفته است. هر کس با او خصومت ورزد با خداوند دشمنی کرده و هر کس نسبت به عمار کینه ورزد، خدا با او کینه خواهد ورزید. و بهشت مشتاق عمار است.
v إنّ عماراً مع الحق و الحق معه، یدور عمار الحق أینما دار[8]؛ عمار با حق و حق با عمار است. هر جا که حق بچرخد، عمار نیز می چرخد.
v إن عماراً ملیء إيمانا من قرنه الى قدمه وأختلط الأيمان بلحمه ودمه[9]؛ همانا سراسر وجود عمار، از فرق سر تا قدمش مملو از ایمان میباشد و ایمان با گوشت و خون او آمیخته شده است.
v إن الجنة لتشتاق إلى ثلاثة : علي وعمار وسلمان[10]؛ بهشت مشتاق سه نفر است: علی، عمار و سلمان.
v أم أيمن امرأة من أهل الجنة[11]؛ ام ایمن زنی بهشتی است.
v بلال من أهل الجنة[12]؛ بلال از اهل بهشت است.
v قال لأم سلمة: لسـتِ مـن أهـل البيت، لكنـك على خير[13]؛ پیامبر اکرم (ص) خطاب به ام السلمه فرمودند: از اهل بیت نیستی ولی بر خیر هستی.
این در حالی است که حتی یک کلمه در خصوص کسانی که از علی جداشده و وی را تنها گذارده و راه انحراف را برگزیدند از پیامبر اکرم (ص) شنیده نشده است. این مساله حتی در خصوص کسی همچون زبیربن عوام که در دوره ای، مواضع مشهوری در دفاع از علی (ع) و پیامبر (ص) داشته است نیز صادق است و هیچ کلامی درباره ایشان و شاخص بودن او از پیامبر نقل نشده است.
روش سوم:
تعیین قواعد و ضوابط افراد واجد صلاحیت مقام ولایت
سومین روش حضرت را می بایست تبیین و وضع یک سلسله قواعد و ضوابطی عنوان کرد که بر اساس آن امت توانایی شناسایی افراد شایسته تصدی مقام خلافت پس از پیامبر و تمییز ایشان از افراد ناشایست و متمسک به بهانه های واهی برای اثبات شایستگی و لیاقت برای خود، را داشته باشند. کسانی که برای غصب مقام خلافت و محروم ساختن اهل بیت از مقام زعامت سیاسی امت، حتی به سیاه نمایی علیه ایشان پرداخته و بهانه ها و دروغ های واهی همچون مخالفت قریش با جمع مقام نبوت و خلافت در بنی هاشم[14]، مسن تر بودن خلیفه اول نسبت به علی (ع)[15]، شوخ طبع بودن امیرمومنان (ع)[16] و مواردی از این دست استناد می نمودند.
این در حالی است که آیات فراوانی در قرآن به صراحت بر فصل الخطاب بودن کلام و امر الهی و دستورات پیامبر (و از جمله در مساله جانشینی و خلافت) تاکید کرده و همگان را به التزام و پایبندی کامل به فرمایشات نبوی و دستورات قرآنی امر می کرده است:
· فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيماً[17]؛ نه، سوگند به پروردگارت که ايمان نياورند، مگر آنکه در نزاعی که ميان آنهاست تو را داور قرار دهند و از حکمی که تو می دهی هيچ ناخشنود نشوند و سراسر تسليم آن گردند.
· وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[18]؛ هر چه پيامبر به شما داد بستانيد، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنيد و از خدا بترسيد که خدا سخت عقوبت است.
· وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[19]؛ پروردگار تو هر چه را که بخواهد می آفريند و بر می گزيند و دیگران راتوان اختيار نيست منزه است خدا و از هر چه برايش شريک می سازند برتر است.
· وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ[20]؛ هيچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و پيامبرش در کاری حکمی، کردند آنها را در آن کارشان اختياری باشد هر که از خدا و پيامبرش نافرمانی کند سخت در گمراهی افتاده است.
· بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ[21]؛ با خود، بد معامله ای کردند آنگاه که از حسد به کتاب خدا کافر شدند، واز اينکه خدا فضل و کرم خويش را به هر کس از بندگان خود که بخواهد ارزانی می دارد حسد بردند و خشم ديگری بر خشم خدا افزودند، و کافران را عذابی است خوار کننده.
واقعیت آن است که با معیارهای سه گانه یادشده امت اسلامی توان آن را دارد تا این قبیل افراد نالایق را علیرغم تمامی شیوه های خدعه آمیز و گمراه کننده که برای پوشیدن ردای خلافت به کار بسته اند، شناسایی نماید.
[1] سید عبد الحسین شرفالدین عاملی فقیه، اصولی، ادیب، محدث و مجتهد شیعی در سال ۱۲۹۰ در شهر کاظمین دیده به جهان گشود. از مهم ترین آثار ایشان می توان به کتاب «المراجعات» اشاره کرد که میان ایشان و علامه شیخ «سلیم البشری» شیخ الأزهر مصر صورت گرفته است. شرف الدین در سال ۱۳۳۱ هجری قمری، به مصر رفته و با رئیس دانشگاه الأزهر دیدار میکند. این دیدار موجب گفتگوی آن دو حول محور اعتقادات شیعه و سنی میشود که بعدها در قالب۱۱۲ نامه ادامه پیدا کرد.
[2] ر.ک: طبرسی، الاحتجاج.
[3] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج1، باب8، ص 123.
[4] شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج22، باب10، ص324.
[5] شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج10، باب2، ص23. و ابوعبداﷲ محمدبن یزید ماجه ٔ قزوینی، سنن ابن ماجه، مقدمه،باب 11. ومحمد بن عيسى السلمي الترمذی، سنن الترمذي كتاب المناقب، مناقب أبي ذر.
[6] شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة، ج19، باب6، ص35.
[7]علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 31، ص 196.
[8] علامه اميني، الغدیر، ج 10، ص 312.
[9] عزّالدین علی بن ابی الکریم ابن الأثیر، الکامل فی التاریخ، ج 11، ص 461.
[10]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج17، باب4، ص378.
[11]علامه مجلسی، بحار الانوار، ج17، باب4، ص378.
[12] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج22، باب37، ص142.
[13] ر.ک: سیوطی، الدر المنثور.
[14] ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 107. و عزّالدین علی بن ابی الکریم ابن الأثیر، الکامل، ج3، ص 24. و هاشم معروف الحسني، سيرة الأئمة الاثني عشر، ج1، ص 332.
[15] علامه اميني، الغدير، ج2، ص 128. (إن فلان - وهو الأول - أسنّ من عليّ. ذ)
[16] ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1. و هاشم معروف الحسني، سيرة الأئمة الاثني عشر، ج1، ص 338. (إن علياً فيه دعابة.)
[17]النساء:65
[18]الحشر:7
[19]القصص:68
[20]الأحزاب:36
[21]البقرة:90