پیامی از غدیر: ضرورت امامت

| |زمان مطالعات : 510
  • Post on Facebook
  • Share on WhatsApp
  • Share on Telegram
  • Twitter
  • Tumblr
  • Share on Pinterest
  • Share on Instagram
  • pdf
  • نسخه چاپي
  • save

پیامی از غدیر: ضرورت امامت

امامت و ولایت امر مردم، ضرورتی اجتماعی و غیرقابل اختلاف است که تمامی عقلاء بر آن اتفاق نظر دارند. حقیقت آن است که استمرار حیات جامعه متمدن و نظام معیشت آن بدون وجود امام و رئیسی که امور امت را اداره نماید، امکان پذیر نخواهد بود. در نتیجه وجود نظام حاکم در جامعه، به منزله عقل در بدن آدمی است که قطب نمای زندگی را جهت داده و از پدیدآمدن هرج و مرج، اختلاف، نزاع و تضییع منافع مردم و کشور جلوگیری می نماید.

امیرالمومنین (ع) در همین خصوص می فرماید:

« يقولون: لا اِمْرة اِلاّ للّه. و اِنّه لا بد للناس من أمير برّ أو فاجر، يعمل في إمرته المؤمن ويستمتع فيها الكافر ويبلغ الله فيها الأجل ويجمع به الفيء ويقاتل به العدو وتأمن به السبُل ويؤخذ به للضعيف من القوي حتى يستريح برّ أو يُستراح من فاجر[1]»

می گویند: حکومت فقط از آن خداست. در حالی که حاكمى براى مردم لازم است چه نيكوكار و چه بدكار، كه مؤمن در عرصه حكومت او به راه حقّش ادامه دهد، و كافر بهره مند از زندگى گردد، و خدا هم روزگار مؤمن و كافر را در آن حكومت به سر آرد، و نيز به وسيله آن حاكم غنائم جمع گردد، و به توسط او جنگ با دشمن سامان گيرد و راهها به سبب او امن گردد، و در حکومت وى حق ناتوان از قوى گرفته شود، تا مؤمن نيكوكار راحت شود، و مردم از شرّ بدكار در امان گردند.

در شرع مقدس اسلام، اصل حکومت مساله ای ضروری است؛ چه آن که علمای اسلام بر ضرورت وجود امام و رهبر جامعه اجماع کرده اند و اگر اختلافی نیز میان ایشان مشاهده می شود تنها در تفاصیل و جزئیات مساله، همچون کیفیت تعیین امام، شرایط و صلاحیت های وی - و نه در اصل نیاز امت به رهبر- است.

به عنوان مثال، اهل سنت به روش هایی چون شوری[2]، زور و غلبه (الأمر لمن غلب[3])و شیعیان به روش تعیین از سوی پیامبر یا ائمه پیشین[4]باور دارند که به مثابه حقی در نظر گرفته می شود که خداوند تبارک و تعالی آن را در کسی که واجد تمامی ویژگی ها و شرائط آن باشد، قرار داده است. از دیدگاه شیعه این مساله که شرایط اجتماعی و سیاسی اجازه تصدی مقام زعامت جامعه را به امام بدهد و یا برعکس مانع از اعمال این حق و نقش امام گردد، خللی در مشروعیت مقام امامت و حقانیت ایشان ایجاد نمی کند. چنانچه در حدیث شریف از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که : « الحَسنُوالحُسينُ إمامانِ إن قَامَا وَإن قَعَدا [5]»حسن و حسین امام هستند. چه به پا خیزند - و زعامت سیاسی جامعه را به دست گیرند - و چه بنشینند - به هر دلیلی از رهبری جامعه محروم شوند -.

رسول خدا (ص) به دقت نسبت به مساله رهبری و امامت جامعه اهتمام داشته اند. از ایشان نقل شده است که «الإمَامُ الجَائِرُ خَيرٌ مِن الفِتنَة[6]»رهبر ظالم بهتر از فتنه است. نیز از ایشان منقول است که « إذا خَرَجَ اِثنَان لِلسَفَر فَليُؤمِرا أحَدَهُما»هر گاه دو نفر به سفر می روند، یکی را به عنوان راهبر برگزینند. «والٍ ظَلومٌ غَشُومٌ خَيرٌ مِن فِتنَةٍ تَدُوم[7]»  والى ستمگر كينه توز بهتر از هرج و مرج و فتنه طولانی است. در سیره حضرتشان نیز آمده است کههیچ گاه گروهی را - اگر چه اندک - برای نبرد اعزام نمی فرمود مگر آن که برای ایشان امیری را تعیین می کردند. همچنین ایشان هرگاه قصد جنگ با دشمنان اسلامی می نمودند، هیچگاه شهر را بدون انتخاب جانشین برای خودشان، ترک نمی کردند.[8]

از همین رو تعامل ائمه معصومین (ع) با حاکمان وقت را می بایست در چارچوب حفظ منافع مردم و حفظ نظام اجتماعی و پشرفت دولت اسلامی و حراست از کرامت آن فهم نمود. تا آن جا که ایشان در برخی از شرایط، پرداخت زکات و خراج به حاکمان جور را جائز و این اقدام را همچون زمانی که زکات و خراج به معصومین (ع) پرداخت شده، موجب برائت ذمه پرداخت کننده عنوان می کردند.[9]

با توجه به چنین ضرورتی -که در خصوص آن اجماع نظر عقلی و شرعی وجود دارد- تعیین خلیفه و امام یکی از مسئولیت ها و وظائف پیامبر (ص)و بلکه مهم ترین آن هاست. اساسی ترین دلایل این مسئولیت را در مطالب ذیل خواهیم آورد.

 

 



[1] نهج البلاغة، خطبه 40.

[2] حافظ ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، صحبح بخاری، باب رجم الحبلى، ج4، ص 120. و عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی، المراجعات، مراجعه 80.

[3] ابو يعلي الفراء حنبلی، الأحكام السلطانية، ص7-11.  و أقوال مدرسة الخلفاء، ص558.

[4]آيت الله صافی گلپایگانی در کتاب خود با نام « منتخب الأثر» بیش از پنجاه روایت در این خصوص را إحصاء نموده و می گوید احادیث وارده در خصوص ائمه دوازدگانه ما از چنان کثرتی برخوردار است که شمارش آن ها سخت و ذکر آن ها خارج از توان این کتاب است. ر.ک: منتخب الأثر ص145 و ص97 باب 8.

[5] علامه مجلسی، بحار الانوار،،  ج16، باب 11، ص 307.

[6] ابن ميثم البحراني، شرح نهج البلاغة، ج2، ص 103.

[7] محمد ری شهری، ميزان الحكمة، ج3، ص 236..  و عبدالواحد تمیمی آمِدی، الغرر والدرر، ح 10109.

[8]سيد مرتضى عسكرى، معالم المدرستين، ج1، باب جانشيان پیامبر در مدینه در غزوات حضرت.

[9] شيخ حرعاملي، وسائل الشيعة: كتاب زكاة، باب مستحقين، باب 20.