کسب و کار در اسلام

| |زمان مطالعات : 659
  • Post on Facebook
  • Share on WhatsApp
  • Share on Telegram
  • Twitter
  • Tumblr
  • Share on Pinterest
  • Share on Instagram
  • pdf
  • نسخه چاپي
  • save

کسب و کار در اسلام

مفهوم کار و کسب و جایگاه آن در میان آموزه های دینی و در اذهان عموم به روشنی معلوم است چرا که از مفاهیم بدیهی است و  آن را یکی از امور عبادی و بندگی خداوند متعال دانسته، که بوسیله آن می توان برای خود و خانواده نیازهای زندگی را فراهم آورد و از دیگران بی نیاز شد، و نیز می توان از درآمدهای بدست آمده در راه خدا به نیازمندان و ایتام کمک کرد و برنامه های دینی و فرهنگی و خیری را راه اندازی کرد و بدین وسیله امر آخرت را سامان بخشید و رضای پروردگار را جلب کرد.

روایات متعددی در فضیلت کسب و کار در کتب حدیثی نقل شده است که در ذیل به یک نمونه مهم از آن ها اشاره می شود:

در کتاب شریف «وسائل الشیعه» روایتی از امام صادق (ع) نقل شده است که در آن حضرت می فرمایند: محمد بن منكدر (كه يكى از دانشمندان اهل سنت است) می گفت: باور نداشتم على بن الحسين (ع) فرزندى به يادگار گذارد كه فضل و دانشش مانند خود او باشد تا اينكه پسرش محمد بن على (ع) را ديدم، پس من خواستم او را موعظه كنم و اندرز دهم ولى او مرا موعظه كرد، اصحابش به او گفتند: به چه چيز تو را موعظه كرد؟ گفت: من در ساعتى كه هوا بسيار گرم بود بسوى جايى از اطراف مدينه بيرون رفتم، و در راه به محمد بن على برخوردم- و او مردى تنومند و فربه بود- ديدم بر دوش دو غلام‏ سياه خود يا دو تن از غلامانش تكيه زده، من با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى به دست آوردن مال دنيا بيرون آمده! هم اكنون او را موعظه خواهم كرد؟ پس نزديک رفته بر او سلام كردم، و او هم چنان نفس زنان و عرق ريزان جواب سلام مرا داد، بدو گفتم: خدا كارت را اصلاح كند بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى گرم با اين حال براى طلب دنيا بيرون آمده، اگر اكنون مرگ تو در رسد و در اين حال باشى چه خواهى كرد؟ آن جناب [امام باقر (ع)] دست از دوش آن دو غلام برداشته روى پا ايستاده فرمود: بخدا اگر مرگ من در اين حال فرا رسد در حالتى نزد من آمده كه در حال فرمانبردارى و طاعت خداوند هستم، چرا كه بدین وسيله نيازمندى خود و خانواده ام را از تو و از مردم دور مي سازم. و جز اين نيست كه من آن گاه از مرگ مي ترسم كه بر من درآيد و من در حال نافرمانى و معصيتى از معصيت هاى پروردگار بوده باشم. گوید: من كه اين پاسخ را از او شنيدم؛ گفتم: خدا تو را رحمت كند من می خواستم تو را موعظه كنم، اما شما مرا موعظه كردى.[1]



 [1]محمد بن حسن حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج 17، ص 20. ( باب استحباب طلب الرزق و وجوبه مع الضرورة ح 1):

محَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ مُحَمَّدَ بْنَ الْمُنْکَدِرِ کَانَ یَقُولُ مَا کُنْتُ أَظُنُّ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (ع) یَدَعُ خَلَفاً أَفْضَلَ مِنْهُ حَتَّى رَأَیْتُ ابْنَهُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِظَهُ فَوَعَظَنِی فَقَالَ لَهُ أَصْحَابُهُ بِأَیِّ شَیْ‏ءٍ وَعَظَکَ فَقَالَ خَرَجْتُ إِلَى بَعْضِ نَوَاحِی الْمَدِینَةِ فِی سَاعَةٍ حَارَّةٍ فَلَقِیَنِی أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ (ع) وَ کَانَ رَجُلًا بَادِناً ثَقِیلًا وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى غُلَامَیْنِ أَسْوَدَیْنِ أَوْ مَوْلَیَیْنِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی سُبْحَانَ اللَّهِ شَیْخٌ مِنْ أَشْیَاخِ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ الْحَالَةِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَمَا لَأَعِظَنَّهُ فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ عَلَیَّ بِنَهْرٍ وَ هُوَ یَتَصَابُّ عَرَقاً فَقُلْتُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ شَیْخٌ مِنْ أَشْیَاخِ قُرَیْشٍ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فِی طَلَبِ الدُّنْیَا أَ رَأَیْتَ لَوْ جَاءَ أَجَلُکَ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ فَقَالَ لَوْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ‏ جَاءَنِی وَ أَنَا فِی طَاعَةٍ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَکُفُّ بِهَا نَفْسِی وَ عِیَالِی عَنْکَ وَ عَنِ النَّاسِ وَ إِنَّمَا کُنْتُ أَخَافُ لَوْ أَنْ جَاءَنِی الْمَوْتُ وَ أَنَا عَلَى مَعْصِیَةٍ مِنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَقُلْتُ صَدَقْتَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَرَدْتُ أَنْ أَعِظَکَ فَوَعَظْتَنِی.